محل تبلیغات شما

پیش نوشت یک :

سالار مگس ها به نویسندگی * ویلیام گلدینگ (برنده ی نوبل ۱۹۸۳)  عنوان کتابی است که به تازگی خواندم . راوی سوم شخص است و روایت زنجیر وار و به دور از پیچیدگی پیش می رود .

ابتدا خلاصه ای از این داستان را می نویسم تا دوستانی که کتاب را مطالعه نکرده اند پیش زمینه ای از آن ،در اختیارشان قرار گیرد .

 

پیش نوشت دو :

شخصیت ها و اشیاء در این رمان هر کدام نمادی را در ذهن تداعی می کنند ، که به طور مختصر به آن اشاره می کنم . 

همین طور نویسنده با توصیفات دقیقی که از فضای اطراف ارائه می دهد، باعث می شود خواننده به راحتی با جزیره و شخصیت های داستان همراه شود و نه همزادپنداری بلکه خود را جزوی از داستان بداند .

 رنگ ها بخش عمده ی توصیفات هستند و از اهمیت بسیار بالایی در بیان هدف اصلی رمان برخوردارند .

پیش نوشت ۳:

 با توجه به نقد کوتاهی که از این کتاب خواندم ممکن است  بعضی قسمت های نوشته ام تحت تاثیر آن نقد باشد . البته سعی کردم مطالب طبق آنچه خودم از این کتاب  برداشت کردم باشد ، پی نوشت این متن عینا از نقدی که خواندم کپی شده است 

 

شروع داستان با این جملات :

پسری با موهای بور از انتهای صخره ها به سمت پایین آمد و به سمت مرداب به راه افتاد .پسرک در حالی که لباس مدرسه اش را از تنش در آورده و در یک دست گرفته بود

 

 

خلاصه ای از داستان :

 

هواپیمای حامل بچه های یک مدرسه ی انگلیسی در جزیره ای خالی از سکنه سقوط می کند .ابتدا بچه ها آزادی خود را بدون نظارت و سرپرستی بزرگسالان جشن می گیرند و از اینکه در آن جزیره از هر قانون و تمدنی دور هستند ،

خوشحالند . 

رالف اولین شخصیتی است که داستان با او آغاز می شود بلافاصله بعد از حضور رالف شخصیت دیگر داستان در حالی که میان بوته ها گیر کرده و با خار زخمی شده وارد داستان می شود . اسم این پسر بچه ،که کوتاه تر و چاق تر از رالف است هیچ وقت لو نمی رود و در طی داستان با اسمی که از آن متنفر است صدا زده می شود .

 

(( پسر چاق با اجبار به حرف هایش ادامه داد و با اعتماد به نفس گفت : برام اهمیتی نداره چه اسمی رو من میذارن ،فقط به اون اسم که توی مدرسه صدام می زدن ،صدام نکنن. 

رالف کمی به موضوع علاقمند شد و پرسید :( به چه اسمی صدات می کردن ؟) پسر چاق نگاهی به شانه اش کرد ،بعد به سمت رالف خم شد و با صدای آرام گفت :(بهم بچه خوک می گفتن) رالف با خنده از جا پرید . 

(بچه خوک ؟! بچه خوک!)

 

 

بچه خوک هم عینکی ست و هم به بیماری آسم دچار است . 

 رالف و بچه خوک با هم همراه می شوند و بعد از مدتی صدف حونی درخشانی پیدا می کنند .بچه خوک پیشنهاد می کند رالف درون صدف فوت کند . 

رالف با تلاش موفق می شود صدایی از صدف درآورد و به دنبال آن صدا کم کم بچه های دیگر از اطراف به سمت صخره ای که رالف و بچه خوک روی آن ایستاده اند،می آیند . 

 

بعد از مدتی گروه کُر مدرسه به سرپرستی جک به بازماندگان سقوط می پیوندند.

 

((هر کدام از آن ها کلاه سیاه رنگی با نماد نقره بر سر داشتند .از گردن تا مچ پا پارچه ی بلند سیاه به تن داشتند که در سمت چپ آن صلیب بلند نقره ای آویزان بود و در یقه شان استخوان خوک زینتی دیده می شد .))

 

بچه ها به زودی می فهمند که باید کارها را طبق قانون و با وجود رهبر پیش ببرند و ازبین رالف و جک که کاندید ریاست هستند ،رالف را انتخاب می کنند . 

 

سیمون ، عضوی از گروه کر ،یکی دیگر از شخصیت های داستان است که همراه جک و رالف برای تحقیق بیشتر در مورد جزیره راه می افتد .

با گذشت چند روز رالف درمی یابد که تنها راه نجات از آن جزیره روشن کردن آتش و ایجاد دود است .

 

روشن کردن آتش با تمرکز نور خورشید بر عدسی عینک بچه خوک اتفاق می افتد.

آتش به پا می شود اما برای جک آنچه اهمیت بیشتری دارد شکار کردن است و همین باعث می شود بین او رالف اختلاف به وجود آید .

 

با زمزمه ای از طرف بچه های کوچک تر مبنی بر وجود هیولا اوضاع نابسامان تر شده و اختلاف به جایی می رسد که جک و تعداد زیادی از بچه ها از رالف جدا می شوند و هدف اصلی که آتش و نجات از جزیره بود بی اهمیت شده و شکار و خوشگذرانی و بی قانونی در پس چهره های رنگ شده در الویت قرار می گیرد . (زندگی وحشیانه) 

سیمون کسی است که با حالی که نشان از ضعف جسمانی و روحی دارد ، برای اولین بار سر جدا شده ی خوک شکار شده را روی نیزه شبیه سالار مگس ها می بیند ( شاید به دلیل آنکه تعداد بسیار زیادی مگس که روی سرجدا شده ی ماده خوک نشسته اند اینطور به نظر می رسد که یک مگس غول پیکر روی نیزه نشسته است . هر چند کلمه ی سالار مگس ها تعبیر دیگری دارد ) 

 در حالی که ضعف بر او چیره شده در عالم خیال با سالار مگس ها (که نماد ابلیس است) حرف می زند و طی اتفاقات و اختلافات شدید و تقویت پلیدی و وحشیگری ، سیمون و بچه خوک در ادامه ی داستان کشته می شوند .

 

 رالف در مقابل قبیله ی وحشی بچه ها به رهبری جک تنها می ماند و درست زمانی که رالف در مرز کشته شدن توسط بچه هاست ، گروهی از نیروی دریایی برای نجات می آیند .

پایان خلاصه ی داستان 

 

 

در ادامه همان طور که در پیش نوشت دو اشاره شد شخصیت ها و اشیاء و حتی رنگ ها و توصیفات فضای داستان هرکدام بیان گر نمادی هستند و در بطن داستان حائز اهمیتند . 

 

رالف : با موهای بور و چهره ای درخشان در همان ابتدای داستان ( وقتی روی صخره می ایستد و درون صدف فوت می کند و تمام بچه ها را جمع میکند ) برای من تداعی پیامبر و راهنما را داشت. در طول داستان و آشنا شدن با اندیشه و فکر رالف که تنها برای نجات پیدا کردن تمرکز کرده است این موضوع که او رهبر و نماد امیدواری است را تصدیق می کند .

 بیشتر دیالوگ های رالف مملو از امید و انرژی است . 

 

 

بچه خوک : نماد انسان اندیشمندی است که هر چند مورد تمسخر و آزار و اذیت دیگران ( بخصوص جک) قرار می گیرد و اغلب با ترس و در زیر سایه و حمایت رالف سخن می گوید اما رالف با او م می کند و نظریات او هرچند به ظاهر مورد کم لطفی قرار میگیرد اما به گونه ایست که هیچ وقت نمی شود آنها را نادیده گرفت . 

از همه مهمتر عینک بچه خوک که باعث روشن شدن آتش می شود و بدون آن امیدی به نجات نیست . 

البته نکته ای که از درک من خارج بود بیماری آسم بچه خوک بود که دلیلی برای آن پیدا نکردم . 

 

 

جک : با موهای و سیاه و با توصیفاتی که از نوع لباس او و گروهش در ابتدای داستان می شود و با توجه به علایق و رفتارهایی که از او در طول داستان از او می خوانیم، می تواند نمادی از یک وحشی در لباس انسان باشد . انسانی که قوانین را نادیده می گیرد و به تنها چیزی که فکر میکند شکار و ریختن خون است . جک کسی است که اولین بار صورتش را رنگ می کند و به هدفش که شکار است می رسد و از آن به بعد او و بچه های دیگر در پس نقابی که بر چهره می کشند راحت تر رفتارهای شیطانی اعمال می کنند .جک نماد پلیدی و سیاهی است .

 

 

سیمون : نمادی است از انسان های فهمیده و با هوش که متاسفانه داری اعتماد به نفس ضعیفی هستند که در ترس هایشان زندانی شده اند و همین باعث می شود نه برای اطرافیان سودی داشته باشند و نه برای خود و در نهایت اولین قربانی این رمان سیمون است که توسط بچه ها کشته می شود.

 

اما آتش نمادی از روشنایی و زندگی و تنها راه نجات بخش است و از مهمترین عناصر این داستان به شما می آید و زیبا تر آنکه هر بار به وسیله ی عینک که نمادی از تفکر و اندیشه است روشن می شود . 

صدف از عناصر مهم دیگر این داستان که نشانگر نظم و قانون و قدرت است . و زمانی که دیگر کسی به به قوانین احترام نمی گذارد و هرج و مرج و وحشی گری جزیره را فرا میگیرد ،صدف زمانی که همراه بچه خوک است توسط بچه ها شکسته می شود و در پی آن بچه خوک هم کشته شده و قبیله ی وحشی ها بر کشتن رالف تمرکز می کنند .

 

نکته ای که برای من بسیار جالب بود نوع توصیفات و تشبیهاتی بود که بنا بر اتفاقاتی که در طول داستان اتفاق می افتاد تغییر می کرد و هیجان و تنش و استرس را به خوبی به خواننده القا می کرد . 

زمانی که جزیره و بچه ها در آرامش هستند با مناظر دلنشین و رنگهای ملیح و آرامش بخش مانند : نور سفید ، سنگ های صورتی ، بوته ها و سبزه زار نرم و لطیف ، آسمان صاف ، پروانه ها ، گل های رنگارنگ و .مواجه هستیم و زمانی که استرس و هیجان ناشی از ترس و یا وحشیگری روبرو می شویم با توصیفاتی از قبیل درختان شکسته ، جنگل تاریک ، نور خاکستری و روبرو می شویم و تمامی این کلمات و توصیفات در ناخودآگاه احساس مان در هنگام مطالعه ی کتاب تاثیر بسزایی دارد .

 

سالار مگس ها بیانگر جامعه ایست که با دور شدن از قوانین به جهنم تبدیل خواهد شد . 

جزیره که در ابتدای داستان سرشار از مناظر زیبا است در نهایت به خرابه ای بدل می شود و همین طور در برداشت دیگر سالار مگس ها و جزیره با تمام شخصیت هایش حتی می تواند بیانگر یک فرد نیز باشد که توجه بیش از حد و قدرت دادن به جنبه و بُعد پلیدی که در وجود هر فردی هست می تواند باعث نابودی آن فرد شود.

 

 

 

 

پی نوشت : چرا عنوان کتاب سالار مگس ها» است؟

گلدینگ، نام سالار مگس ها» را از ترجمه ی تحت اللفظی نامِ بعبوب» (Beelzebub) یا شیطان بزرگ در کتاب مقدس» الهام گرفت. بعبوب در لغت به معنای پروردگار مگس» است که با ظاهری شبیه به مگس تصویر می شود. در کتاب مقدس (انجیل متی)، بعبوب شاهزاده ی دیوها نامیده شده است. بعبوب در ابتدا یکی از سِرافیم» (نام گروهی از فرشتگان در یهودیت و مسیحیت) بود که از شیطان پیروی کرد و به یکی از شیاطین جهنم تبدیل شد. قدرت او در این بود که انسان را از طریق غرور وسوسه کند و بر انسان ها در قالب مگس ظاهر می شد. 

 

 

گرگ بیابان از نگاه من

بلندیهای بادگیر از نگاه من

بعداز ظهر سگی دوستم

ها ,بچه ,داستان ,رالف ,خوک ,ی ,می شود ,بچه خوک ,است که ,و در ,و با

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها