محل تبلیغات شما

قفسه ی کتاباش خیلی نامرتب بود. داشتم به این فکر می کردم که چرا امکانات، طبق لیاقت آدما نیس مثلا همین آدم با این کتاب خونه ی خونگی درجه یک به نظر من لیاقت این کتابا رو نداره .

لباتونو گاز نگیرین! مگه دارم دروغ میگم ؟

که البته دروغ نگفتنمم توجیه خودشو داره. اینکه الان اون آدم کنارم نیس وگرنه هنوز به اون درجه از انسانیت نرسیدم که این حرفا رو جلوی روش بزنم.

 اصلا قضاوت رو میذارم به عهده ی شما .روبروی من یه کتاب خونه ست توی یه اتاق پنج در هشت ، قفسه هاش با ام دی اف درجه یک ِبراق ،به رنگ قهوه ای سوخته اس که البته با یه بند انگشت گردو خاک پوشیده شده . قشنگ تر از اون قالب کتاب خونه اس که به شکل دایره ساخته شده . یه دایره ی بزرگ که با شیشه های برش داده شده ی شفاف محافظت میشه.

 حول وحوش هزار و خرده ای کتاب توی قفسه به صورت نامنظم چیده شده .کتابا نه تنها طبق اصول مشخصی طبقه بندی نشدن ،خیلیم نامرتبن .بعضی به صورت عمودی و تعدادی شونم افقی چیده شدن .

چارپایه ای کنار کتاب خونه اس میرم روش و شروع به وارسی کتابا میکنم اسم بعضی از کتابا واسم آشناس و بعضیاشونو خوندم. 

 مثلا این یکی

 " موش ها و آدم ها " نوشته ی

 جان اشتاین بک ،

از نویسنده های آمریکایی .یه کتاب کم حجم با متن خیلی روان و یه داستان عالی .اصلا چرا نباید کتابا رو بر اساس ملیت شون طبقه بندی بکنه .این

 می تونه یه روش خوب باشه .

"پیرمرد و دریا" از ارنست همینگوری 

  " بر باد رفته" از مارگارت میچل

  "ناتور دشت" ،نوشته ی سالینجر

"سپید دندان " اثر جک لندن 

 می تونن توی لیست کتابای آمریکایی قرار بگیرن .

یا این رمانای ایرانی خیلی خوب که من به شخصه اگه صاحب این کتابخانه بودم ترجیح میدادم توی یه گروه قرارشون بدم البته درصورتی که اینقد تنبل و احمق باشم که کتابارو با شماره نشونه گذاری نکرده باشم .سعی میکنم با همین فکر رمانای ایرانی رو پیدا کنم. 

"بوف کورِ "صادق هدایت 

"سمفونی مردگان" از عباس معروفی 

"آتش بدون دود"ِ نادر ابراهیمی 

"سنگ صبور و تنگسیر" از صادق چوبک

"دایی جان ناپلئون" از ایرج پزشکزاد 

"جای خالی سلوچ" اثر محمود دولت آبادی 

 که اتفاقا عاشق این چن تا کتابم ،اینا رو میشه کنار کتابای دیگه ای که مال کشور خودمونه بچینیم . 

 

الان چشمم به

 "ماجرای سگی در شب افتاد"، به نویسندگی مارک هادون 

 "به دور از مردم شوریده" از توماس هاردی ،

"درک یک پایان" از جولیان بارنز ،

 همین طور "دنیای قشنگ نو" به نویسندگی آلدوس هاکسلی

 " سالار مگس ها از ویلیام گلدینگ 

و" صخره ی برایتون از گراهام گرین

 همینطور

" جلال و قدرت" ِگراهام گرین

 

کتابایی هستن که باید توی لیست رمانای انگلیسی باشن .

 

مشغول جا به جا کردن کتابا و غر غر کردنم که دوستم با دو تا فنجون چای و چن تا ویفر موزی که توی یه بشقاب کوچیک چینی گذاشته میاد کنارم و با چشای گرد شده ش بهم زل می زنه . 

+راضیه داری چیکار میکنی ؟ داشتی به کی میگفتی شه ی بی لیاقت ؟ 

دست و پامو گم می کنم و در حالی که نزدیکه از روی چهارپایه بیوفتم میگم : 

- تو کی اومدی ؟ مامانت گفت رفتی بیرون . من داشتم کتابا رو بَه دستت درد نکنه هوس چایی و کیک کرده بودم .

+کیک نداشتیم، ویفر آوردم .

-آره خب منظورم همونه .گفتم تا میای یه نگاهی به کتابا بندازم و کنار هم بچینمشون . 

+ آها پس منظورت از شه

-خودمو می گفتم که اگه اینقد توی پول خرج کردن شه نبودم الان یه کتابخانه مثل تو داشتم .

از روی چهارپایه پریدم پایین و روی کاناپه ای که روبروی قفسه ی کتابا بود نشستم .

-زودتر اون چایی رو بیار و خودتم کنارم بشین که کلی حرف دارم که باهات بزنم .

دوستم یه قدم به طرف کاناپه بر میداره و من بدون مقدمه شروع می کنم به حرف زدن در مورد نجمه و کتابخانه ی شخصیشون و اینکه چقدر خوب کتاب هاشو شماره گذاری کرده وکلی تعریف دیگه .

+این بار دیگه مطمئن شدم که منظورت از شه

باز می پرم وسط حرفشو با دست پاچگی

ادامه میدم : 

- عزیز من ناراحت نشو دیگه . آخه واقعا کارت خیلی لج دربیاره . این همه کتاب درجه یک داری آخه لامصب کتاب که نمی خونی ،حداقل اگه کتابا رو برای تزئینم میخوای باید بهشون سروسامون بدی .

حالام به جای لج کردن عصرونه ت رو بخور و کمک کن تا مرتب شون کنیم .

 

زُل می زنه توو چشام و دنبال یه جمله یا یه کلمه می گرده که جوابم و بده که این فرصتم ازش میگیرم و با یه چشمک و عجقم و عجیجم گفتن مسئله رو ختم به خیر می کنم .

 

چهارپایه را می کشم طرف دیگه ی کتابخانه و این بار با کمک دوستم کتابا رو بهم می زنیم و روی همون روالی که من موقتا پیشنهاد داده بودم پیش میریم .

 

"دور دنیا در هشتاد روز " اثر ژول ورن 

"بابا گوریو "از بااک 

"گوژپشت نوتردام " و " بینوایان "اثر ویکتور هوگو

"خدایان تشنه اند" نوشته ی آناتول فرانس 

"افسانه ی سیزیف" و "بیگانه"اثر آلبر کامو 

"تهوع" کتاب ژان پل سارتر 

"دوستش داشتم " اثر آنا گاوالدا 

کتابایی هستند که توی قسمت کتابای فرانسوی قرار می گیرن . 

موقع چیدن این قسمت کلی ذوق مرگ میشم و با افاده میگم:

- از همین چن تا کتاب که چیدیم من سه تاشو خوندم .

که البته با قیافه ی پوکری مواجه میشم که انگار داره با زبون بی زبونی میگه:

+ چشمم روشن . خوب که چی ؟ حالا میگی چیکار کنم ؟ بشکنم و بالا بندازم ؟ باشه تو اهل فرهنگ و ادب ، ما شه ی بی ادب . 

البته دقیقا نمی دونم کدومش و توی دلش گفت ولی چیزی که پیداس باید یه کم از وراجیام کمتر کنم که حداقل رفتار ظاهریم نشون بده کتابایی که خوندم تاثیر مثبتم روم داشتن . 

 

به محض این که میخوام حالت یه فرهیخته رو به خودم بگیرم ،چشمم به کتاب " سرزمین گوجه های سبز " اثر هرتا مولر می افته . ذوق زده کتابو می گیرم توی دستم و همین طور که برگه ها رو رد می کنم یه هسته ی آلوچه از وسط کتاب بیرون می افته . 

- راضیه آروم باش .نفس عمیق بکش دختر . لازم نیس تیکه بندازی . فقط یه هسته ی .

+ چت شد ؟ 

- هیچی بلاخره یه نشونه گذاری توی کتابات دیدم . 

+ جدی ؟ (با قیافه ی حق به جانب ) خوب آره اونقدرام که تو میگی شه

 

- نه من کی باشم که بهت بگم شه ؟ 

تو خدای خلاقیتی . کی به ذهنش میرسه کتاب سرزمین گوجه های سبز و با هسته ی آلوچه نشونه گذاری کنه ؟ 

+ زبونتو مار بزنه الهی .

-اون کتابا رو بده به من . 

"سیذارتا "، "گرگ بیابان" ،"دمیان" این سه تا از آثار هرمان هسه هستن . 

 

کتابای گونترگراس رو هم کنار هم بذاریم 

"طبل حلبی " ، "موش و گربه " ، "سالهای سگی" 

 

"عقاید یک دلقک "و "سیمای زنی در جمع " از آثار هانریش بل رو توی قسمت کتابای آلمانی میذاریم .

 

 

جو بینمون یه کم سنگین شده و من از اینکه جلوی زبون مار زدمو نتونستم بگیرم پشیمونم . فرشته ی شونه ی راستم داره با یه پر گردو خاک روی شونمو پاک میکنه و میگه :

* عجیجم ! عجقم! قلبونت بِلَم !

اینقد اطرافیانت رو آزرده نکن . فک کردی کی چی ؟ همه باید مثل تو فکر کنن ؟ 

 

فرشته ی شونه ی چپم میپره وسط حرف سمت راستیه و با ذوق میگه : *جوون بازم سوژه . خاکی که روی کتاب "خاک بکر " اثر ایوان تورگنیف نشسته مطمئنم که فابریک فابریکه ،حتما از خاکیه که توی انشارات روش نشسته .

 

انگشتم و روی جلد کتاب چنان محکم می کشم که تلافی اینکه قراره تیکه نندازم رو دربیاره . 

میگم :‌ 

+"ابله " و اینبار دوستم شروع میکنه به ت دادن چهارپایه 

- ابله خودتی ! دیوونه م کردی . اگه قراره مثل تو کتاب خوان باشم میخوام صدسال سیاه

+ دیوونه میگم کتاب "ابله " نوشته ی داستایوسفکی رو بده تا بذارم کنار 

"جنایات و مکافات " 

"تسخیرشدگان " 

یادداشت های زیرزمینی" و

"برادران کارامازوف" 

تا قسمت رمان های روسی رو کامل کنیم . 

 

حس میکنم اگه دوستم قرارباشه یه اسم برای امروز و این لحظه ها بذاره ،به خودش زحمت نمیده و با یه کپی برداری راحت و با حالت غمگین میگه : 

+ اینم از بعداز ظهر سگی من که با این .

با صدای بلند افکارش رو به هم میزنم و میگم : 

- "آدم کش کور " 

میگه : 

+ دقیقا . با این آدم کش کور دارم وقت میگذرونم . 

میزنم زیر خنده و میگم : 

- چرت نگو ! کتاب "آدم کش کور " 

و کتاب "سرگذشت ندیمه " که از آثار مارگارت اتوود هستن رو بده تا بذارم کنار کتابای کانادایی . 

 

اصلا امروز عجیب شانس باهام یار شده که بتونم چن دقیقه یه بار یکی بزنم تو برجک این بدبخت . 

 

 + راضیه ! 

- جونم 

+ "همیشه برایم بمان" ! 

با تعجب بهش خیره میشم و بعد از روی شرم سرمو میندازم پایین . 

آخه آدم اینقدر مظلوم ؟ بعد اون همه تیکه که بهش انداختم بازم میخواد که من باهاش . 

+ بیا بذارش کنار 

"بازمانده ی روز " و 

" تسلی ناپذیر "‌ 

 اینا از آثار کازئو ایشی گورو نویسنده ی ژاپنیه 

یه لحظه خودمو جمع و جور میکنم و بغضم رو قورت میدم و برای اینکه متوجه نشه که چه اشتباه احمقانه ای کردم با نیشخندی میگم : 

- بَه یه کلمه هم از مادر عروس بشنویم .

 

+ حیف که خونه ام مهمونی ! 

 

بیا " صد سال تنهایی" و "پاییز پدر سالار " و عشق سالهای وبا " رو بذار تو قسمت رمانای آمریکای لاتین 

از روی چهار پایه میپرم پایین و میگیرمش توی بغلم و میگم : 

- چشم ! عشقول من ! اینم از آثار گابریل گارسیا مارکز 

 

بقیه ی کتابا هم زحمتش میمونه واسه خودت . چون کمر من کم کم داره نصف میشه . 

حرفایی که بهت زدمو به بزرگی خودت ببخش یا اگه نمیخوای ببخشی بذار به حساب این که کتابخانه ت رو منظم کردم . والا . دوست مثل من کم پیدا میشه . 

ویفری که توی بشقاب مونده بود رو یهو گذاشتم توی دهنم و با دهن پر و چشایی که داشت از حدقه بیرون میزد ازش خداحافظی کردم .

گرگ بیابان از نگاه من

بلندیهای بادگیر از نگاه من

بعداز ظهر سگی دوستم

ی ,رو ,یه ,  ,کتاب ,توی ,و با ,کتابا رو ,میگم   ,از آثار ,کتاب خونه

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

خاطرات یک دانشجو آوای فرشتگان